محل تبلیغات شما

بهداد کریمی



 

 

 

 

 

 

پاییز که از اول مهر آغاز می شود و تا پایان آذر ادامه دارد، یکی از ۴ فصل اقلیم معتدل است. ماه های پاییزی عبارتند از: مهر، آبان و آذر که در نیمکره ی شمالی با نام های میزان، عقرب و قوس شناخته می شوند.

بر اساس تقویم میلادی این فصل در نیمکره ی شمالی از ۲۳ سپتامبر (۱ مهر) و در نیمکره ی جنوبی از ۲۱ مارس (۱فروردین) آغاز می شود. همچنین فصل خزان نیمکره ی شمالی در ۳۰ آذر (۲۱ دسامبر) و در نیمکره ی جنوبی ۳۱ خرداد (۲۱ ژوئن) به سر می رسد.

از نظر ستاره شناختی پاییز را فصل اعتدال خوانده اند، یعنی بین دو نقطه ی اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی.

با شروع پاییز دمای هوا کاهش می یابد و رو به سردی می رود. برگ های درختان تغییر رنگ می دهند و به رنگ های زرد و نارنجی متمایل می شوند. بر خلاف تابستان، در پاییز روزها کوتاه و شب ها طولانی می شوند. همچنین میزان بارش باران در این فصل افزایش می یابد.

از دیرباز تاکنون روز اعتدال پاییزی را جشن می گرفتند. این جشن که در ماه مهر برگزار می شود، مهرگان نام دارد. جشن مهرگان، پیشینه ای ۴۰۰۰ ساله دارد و به معنای فروغ و روشنی و به منظور مهر ورزیدن برپا می شده است. مردم در آن زمان با گسترانیدن سفره های رنگین و روشن کردن آتش، جشن مهرگان که بعد از نوروز مهم ترین جشن ایران باستان به شمار می رفت را برگزار می کردند.

به دلیل تغییرات طبیعی بسیار زیبایی که در فصل پاییز پدیدار می شود و مناظر چشم نوازی که به وجود می آورد، این فصل برای نویسندگان، شاعران و عکاسان بسیار مهم تلقی می شود.

 

 

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

آخرین جرعهءجام است وشبم طولانیست
چه کنم این همه غم از دل تنها برود

دل پر حسرتی از این همه یلدا دارم
کاش یک بار بیایی تو و غم ها برود

راه برگشتنی ای ماه به آغوشت نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا برود

عاشقی کردنمان دردسری بیش نبود
عشق ای کاش که از دهکده ی ما برود

هر که معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود.


 

 

 

بیچاره پاییز .

دستش نمک ندارد.

این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.

خودمانیم .

تقصیر خودش است ؛

بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد

تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و

با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد .

ت " تابستان " را هم ندارد

که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد

ولی از پشت خنجری سوک بزند

بیچاره .


 

پاییز

وفادار ترین فصل خداست

حافظه ی خیس خیابان های شهر را

همیشه همراهی می کند

لعنتی، هی می بارد و می بارد…

و هر سال

عاشق تر از گذشته هایش

گونه های سرخ درختان شهر را

می بوسد و

لرزه می اندازد به اندام درختان

و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق

برای لمس تن زمین

که گاهی افتادن

نتیجه ی عشق است…

 

 

بر گرفته از : بخش سرگرمی بیتوته


 

چطور میتوان پاییز را دوست نداشت ؟؟

با این این همه مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان دارد.

انگار خود پاییز هم عاشق است . ، عاشق ما !

مگر نه چه دلیلی داشت در برابر سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ های شگفت انگیز بسازد.

که هر چه نگاه کنی سر نشوی از دیدن زیبایی هایش !

انشا و متن ادبی درباره پاییز 

پاییز فصل سرد و گرمی در کنار هم است ،

سردی هوا در کنار گرمی رنگ های برگ ها ( زرد و نارنجی و قرمز )

مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ،

فصل قدم زدن روی برگی های خشک  با آن نغمه دل انگیز خش خسش کردن زیر برگ ها .

مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ن، تنها به این گناه که سرد است ؟!!

انشا درباره پاییز 

سرما که علاجش یک بسته قرص سرماخورگی است و سوپ های پر مهر مادرم که انگار تک تک اجزایش طعم عشق میدهند.

اصلا من پاییز را دوست دارک که سرما بخورم !!!

بعد مادرم بیاید دست بگذارد روی پیشانی ام

و برایم شلغم درست کند و با غرغر تکه تکه در دهانم بگذارد .

اصلا من پایی را دوست دارم که برویم زیر بارن بستنی بخورم !!

 که شال گردن های رنگی ام را از چمدان بیرون بیاورن و آن رو دور گردنم ببندازم و همه پارک های شهر را با قدم بزنم ، یخ کنم و لی خسته نشوم !

بعد برگردم خانه و دستانم را با چای گرمی که مادرم دم کرده گرم کنم .

پاییز سرد است اما به مهربانی های ما گرم میشود.

و من عاشق مهربانی پاییزم .

 

برگرفته شده از وبسایت http://delbaraneh.com/children/article-about-autumn/


 

من خیلی فصل پاییز را دوست دارم .

هم چون مدرسه ها در پاییز شروع میشوند و دوباره دوستانم را میبینم و با آنها بازی میکنم و شروع به درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده خود میکنم . البته شاید بعضی ها از شروع شدن مدرسه خوشحال نشوند و دلشان بخواند همیشه بازی کنند و در خانه استراحت کنند. ولی بعد از مدتی حوصله شان سر میرود و دوست دارند دوباره به مدرسه بیایند و دوستان و معلمان مهربان را ببینند.

متن ادبی پاییز به زبان کودکانه 

یک دلیل دیگر هم که من پاییز را خیلی دوست داریم این است که فصل پاییز خیلی زبیا است . همه برگ ها که در بهار و تابستان سبز بوده اند به رنگ های زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای در میایند و انگار همه جا رنگارنگ و زیبا و چشم نواز میشود. وقتی به پارک میرویم هر درختی به یک رنگ در آمده است و همه جا بخصوص جنگل ها و پارک ها خیلی قشنگ شده است .

انشا در مورد پاییز به زبان کودکان 

در پاییز خرمالو ها میرسد و لیمو شیرین و پرتقال و انار به بازار می آید .  بعضی وقتی ها مادرم انار ها را دان میکند و به آنها گلپر و نمک میزند و در کاسه های کوچک میریزد و به ما میدهد که من خیلی خوشم می آید. در پاییز لبو فروش ها در روی گاری های قدیمی لبو های شیرین و قرمز میپزند و به ما می فروشند من گاهی با دوست هایم از آنها لبو داغ میرخر مو در راه رفتن به خانه با هم میخوریم که خیلی کیف دارد .

انشا پاییزی به زبان ساده 

من به خاطر باران هم خیلی پاییز را دوست دارم ، چون عاشق باران هستم و روزهای بارانی دوست دارم زیر باران بروم و بازی کنم . البته باید مراقتب باشیم در زیر باران سرما نخوریم . ولی حتی اگر سرما بخوریم ماردمان برای ما سوپ خوشمزه و شلغمی میپزد . ما کنار بخاری می خوابیم تا خوب شویم . تازه پاییز خیلی هوا خوب است نه خیلی گرم است نه خیلی سرد به خاطر همین میتوانیم به راحتی در خیابان و حیات و پارک بازی کنیم و تا خسته شویم .

نتیجه گیری 

پاییز خیلی خوبی ها و قشنگی ها و خوراکی های خوشمزه دارد ، که من آنها را خیلی دوست دارم و همیشه دوست دارم زودتر پاییز شود .

من در فصل پاییز خدا را به خاطر این همه قشنگ و زیبایی که برای ما آفریده است شکر میکنم . این بود انشای من .


انشای خود را به جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاییز زیبا آغاز میکنم . شاخه هایت پر از کلاغ شدند*ای چنار قشنگ پاییزی عکس خود را ببین در آیینه*واقعا که شگفت انگیزی وقت تاریک و روشنای غروب*از کلاغان خسته سرشاری توی فصلی که فصل بی برگیست*برگ دادی دوباره انگاری می نشینم دوباره در ایوان*خسته و سرد و خواب آلودم خوب می شد کلاغ من هم از*برگ های کلاغی ات بودم پاییز فصل قشنگی است. در پاییز برگ درختان زرد می‌شود.
پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانند زیباتر و بهتر از آنچه می خوانند پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست مانند افسون است مانند یک رؤیاست با برگ می‌رقصد با باد میخندد در بازی‌اش با برگ او چشم می‌بندد تا میشود پنهان برگ از نگاه او پاییز می گردد دنبال او، هر سو هرچند در بازی هر سال، بازنده‌ست بسیار خوشحال است روی لبش خنده‌ست مانند یک کودک خوب و دل انگیز است یا بهتر از اینها: پاییز، پاییز است ملیحه مهرپرور
پاییز دانه هاي‌ بلورین برف را به گیسوانِ سیاهِ دخترک آویخت و پیراهن تورِ سپیدی به قامتش پوشاند انارِ گونه هایش را بوسید چمدانش را برداشت و رفت … رفت تا یلدا » دختر دردانه ي سرما در بزمِ برف و ستاره میزبانِ طولانی ترین شبِ سال باشد …

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

يك شهر ، شهر مجازی من